Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for جون 2010

روشنفکری از جایی شروع شد که انسان های اولیه بر روی غار شروع به هنر نمایی و نشان دادن وجه برتری خودشان نسبت به همسایگان و اطرافیان خود شدند.با کشیدن نقاشی ها و اثراتی که هدفشان این بود,»نشان دادن وجود انسان».البته در آن زمان ویژگی های دیگری هم داشتند که مسلما به همه شان مربوط میشد,ریش و موی بلند.ریش و موی بلند یکی از ویژگی هایی است که از بدو تولد انسان نشانه ی روشنفکری بوده.
پس از این دوره دیگر مدرک معتبری برای بررسی دوره و جریان روشنفکری وجود ندارد,البته یکسری جریان هایی وجود دارد که چون مربوط به غرب میشود از موضوع ما خارج است.
روشنفکری در ایران برمیگردد به دوره ی مشروطه,در آن زمان روشنفکران قصد داشتند ایران را به سبک و سیاق اروپاییان بچرخانند یعنی مجلس برپا کنند و رای مردم هم نقشی در اداره ی کشور ولو هرچند کوچک داشته باشد.
مسلما پس از ظهور این روشنفکران در جامعه روحانیت تضعیف و تقریبا کنار گذاشته شد و روشنفکران بر پایهه تفکر غربی شروع به فعالیت کردند,یعنی نزدیک شدن به اروپا.
دوره ی دوم و جریان دوم روشنفکری میرسد به دوره ی رضا شاه و پس از پادشاهی او,در این دوره باز هم روشنفکران ایرانی (با ریش یا بدون ریش را خدا داند) از روشنفکران و روش های آن ها تقلید میکردند منتها کارهای مفیدی هم از قبیل ایجاد مدرسه و دانشگاه و…. هم انجام میدادند و کمی هم به تاریخ و فرهنگ «ایران» روی آوردند مثل تفکراتی از قبیل فرهنگ هزار ساله و…بزرگان این نسل هم فروغی، تقی زاده، جمالزاده و نیما یوشیج و…بودند.

پس از از کارافتادن و کنار رفتن نسل دوم روشنفکری در ایران نسل سوم پا به عرصه ی وجوری گذاشت,نسلی که غرب را شیطانی و منحوس میدانست و رویکگردی اسلامی داشت,نسلی که تقریبا به وجود آورنده ی انقلاب اسلامی بود و با تمام ایده های روشنفکری مردم و روشنفکران جنگید چهره های بارز این نسل هم جلال آل احمد و علی شریعتی و…هستند.

پس از بررسی نسل های مختلف روشنفکران در ایران میرسیم به نسل چهارم یعنی حدودا نسل ما.این نسل هر سه نسل قبلی را رد میکند(البته به جز شریعتی که طرفدار دارد و شاید هم کمی جلال آل احمد),شلوار سنبادی به پا میکند,مانتو خفاشی به تن میکند,به دنبال پیکسل های جدید در کتابفروشی ها سیر میکند,کافه نشینی را ادامه میدهد,سیگار را جزو جدای ناپذیر زندگی خود میبیند,پوتین های کاترپیلار می پوشد و مو بلند میکند,کتاب هایش روز به روز در کتابخانه های بزرگ و زیبا خاک میخورند و اون فقط کلماتی را که آخرشان _ایسم دارند از بر است,دنبال رویکامو,بوگارت,شاملو,بکت,فوکو,مشیری و… است و ریش هایش به زمین میرسند,به دنبال این است که آیا گشت ارشاد در کدام میدان و در کجای آن است تا بتواند با خیال راحت به مسیرش ادامه دهد و…,اصلا این هارا روشنفکر ندانیم و جزو نسل روشنفکران حسابشان نکنیم(البته اگر ادعای خودشان را نپذیریم),واقعا نسل ما در حیطه ی روشنفکری,چه چیزی برای عرضه دارد؟

پی نوشت:تقسیم بندی ها علمی و دقیق نیستند بلکه به قلم خود بنده نگارش شده اند و خالی از اشکال هم نمی تواند باشد,مهم اصل مطلب است.

Read Full Post »

وقتی درون یک تصمیم گرفته شده قرار بگیرین چه کاری ازتون ساخته است؟

1.وقتی قرار اتفاقی بیفته و فقط میتونی شاهدش باشی,شاهد تمام شدن چیزی,شروع شدن کاری,…چه کاری از دست کسی بر می آد؟فقط باید شاهد اتفاق باشی,هرچیزی که باشد,فقط باید بنشینی و تماشا کنی چگونه خورد میشوی,چگونه از بین میروی و برق چشمانت هرروز کم فروغ تر…باید بدنت رو بو کنی و بوی خاکی که هرروز ِ خدا بیشتر میشود  و آزارت میده رو استشمام کنی,باید مزه ی شور اشک ها را چشید و به دنبال کشف مزه ای جدیدی باید پشت به پشت سیگار روشن کرد و آنقدر عمیق کام گرفت که با هرنخ از یک بسته چشمانت سیاهی برود…باید یک آلبوم از غم انگیز ترین خواننده ی موجود(به نظر شخص خودت)را سالیان دراز گوش کرد ,باید بی هدف به خیابان رفت و پوتین های پاره را بی هدف به آسفالت سائید…باید رها شد از بلند ترین ساختمانی که امکان دسترسی داری,یا بریده شد,توسط تیز ترین تیغی که در دسترس است,یا خفه شد به وسیله ی لوله گازی که زمستان را قابل تحمل میکند…

2.وقتی ساعت 12 شب به بعد توی خیابون میمونی و هدفون داره یه آهنگ از لئونارد کوهن رو میرسونه به گوشت,میتونی فکر کنی که این مملکت… همه می خوان به هرشکل و وضع ممکن برسن به خونه,همه میخوان همدیگرو زیر پاهاشون بگذارن و برن بالا,از پله های اتوبوس,مترو یا…وقتی اون وسط داری با آرامش آهنگ گوش میدی و ته دلت میخندی به این مردم به این فکر میکنی که کسی هستی که هیچ وقت برای رسیدن به هدف های زندگیت تلاش نکردی,کسی بودی که توی تصمیم های ناخواسته قرار گرفتی,کسی که قربانی سرنوشتی شده که قبولش نداره…

3.نشستی روی صندلی و داری فیلم تماشا میکنی,بلند میشی برای یک لیوان آب و فیلم رو نگه میداری,وقتی بلند میشی قلبت طوری تیر میکشه که کوبیده میشی روی صندلی,آنقدر محکم فشار میدی بطن چپت رو که کبود میشه سینت,سعی میکنی نفس عمیق بکشی,ولی تنفس معمولیت رو هم از دست میدی,چشمات سیاهی میرن…این موقع هاست که زندگیت جلوی چشمات روی دور تند رد میشه…

Read Full Post »

هدیه

یه سایت پیدا کردیم که متناسب با مودتان(موود,حس و حال,وضعیت روحی) آهنگ هایی را از لیست آهنگهای نسبتا کاملش برایتان پلی(اجرا) میکند.

امیدوارم هدیه ی خوبی باشد!
اینجا

پی نوشت:البته با وضعیت اینترنتی که ما داریم که هیچ مشکلی نیست…هست؟!

پی نوشت:هدیه بی دلیل مگه نمیشه؟!البته یکمی هم دلیلش اینه که دوباره اینجا باز شده و….

Read Full Post »

فیلتراسیون!

تا اطلاع ثانوی(از بوهای رسیده اینگونه پیداست که این اطلاع ثانوی همیشگی است) فیلتریم!

Read Full Post »

مردن!!!

این قلب امروز هم از کار نیافتاد…

آن گلوله امروز هم به طرف من نیامد …

این سیگار چه قدر ضعیف است که یک قلب مریض را نمیتواند از کار بیاندازد و آن گلوله چه ترسو که نمی تواند یک بدن مریض را بدرد!

Read Full Post »

ستاره

اگر درست است که هرکسی در آسمان یک ستاره دارد,بی شک ستاره ی من باید دورترین و کم نورترینشان باشد…..شاید من اصلا ستاره ای ندارم…

Read Full Post »

اون قدیم ندیم ها که سیگار اومده بود (!) هنوز خبری از این سیگار های طعم دار و لایت و ….نبود و فقط یک نوع » سیگار» در بازار بود به معنای واقعی » سیگار» بود,.چندین سالی میشه که سیگار های طعم دار,نعنا,شکلات,و… به بازار اومده که واقعا حال به هم زن ِ!

من یک عقیده ای دارم  در این مورد که آقا جان یا سیگار نکش یا میکشی «سیگار» بکش,چه معنی داره وقتی تو از دود سیگار اذیت میشی میری سراغ سیگار نعنایی یا شکلاتی که مثلا اذیتت نکنه؟اصلا مگه اون دیگه سیگار میشه؟اخب برو شکلات بخور….غیر از اینه؟

بعضی ها هم میگن ما بدن و لباسمون بوی سیگار میگیره و دوست نداریم اطرافیان بفهمن ما سیگار میکشیم!!!!!!!!!!!!
وااااااااااااااااااااااا!!!!خب پس چرا سیگار میشکی؟فقط برای ژستش؟بابا به خدا ژست نداره,کسی که سیگاری نیست چرا باید سیگار بکشه؟تو که میترسی مامانت بفهمه سیگار میکشی چرا سیگار میکشی؟تو خفا و ترس مگه زندگی میشه کرد؟نکش آقا جان!
البته هستن کسانی که به ادکلن و آدامس و … متوسل میشن!

حالا جدیدا انواع و اقسام سیگار با طعم های مختلف از جمله طعم سیب ترش، نعناع، شكلات، هندوانه، گيلاس سياه و چند طعم ديگر در بازار موجودند و خیلی ها هم به طرف اون ها روانه شدند ولی آیا میدونین که ضرر این سیگار ها خیلی بیشتر از سیگار های با طعم و مزه ی اصلی یعنی همون تنباکو است؟
به عنوان مثال مارلبورو که سیگار نعنایی اش طرفداران زیادی داره رو براتون شرح میدم,نعنایی که به عنوان اسانس در این سیگار به کار میره…نعناع همواره به عنوان يک دارو براي کاهش درد، رفع التهاب و بي‌حس‌کنندگي نقاطي در بدن، در اکثر پمادهاي موضعي ضد درد و ضدخارش استفاده مي‌شه و استفاده از همين خاصيت در توتون سيگار موجب مي‌شود که فرد هنگام کشيدن سيگار، ظاهرا احساس مطبوع‌تري داشته باشه و از علايم التهابي، سوزانندگي و بوي نامطبوع سيگار در امان باشه.در حالی که این فقط فکر شماست….این دود همون دودی است که وارد ریه تون میکنید بلکه ضرر های بیشتری هم داشته باشه,چون شما فکر میکنید ضرر نداره و بیشتر میکشید.

از نظر روشنفکری بخوایم بررسی کنیم,شما اگر بخواین یک روشنفکر(!) باشید اصلا نباید از سیگار های طعم دار استفاده کنید,روشنفکر اصولا باید بوی سیگار ی که کشیده از کیلومتر ها به مشام برسه نه بوی شکلات و نعنا!

پی نوشت:بنده پزشک نیستم و خواص نعنا رو از اینترنت پیدا کردم,درستی یا نادرستی اش پای نویسنده آن.
پی نوشت:واقعا عذر میخوام از صنف سیگار طعم دار کشان گرامی,من نمی تونم تحمل کنم این رو.واقعا عذر میخوام.

سوال نوشت:شما سیگار میکشین؟چه نوعی؟طعم دار؟لایت؟معمولی؟چرا؟

Read Full Post »

می گویی کلاس موسسه نمی آیی و من می مانم و یک علامت سوال بزرگ….

که اصلا فکر میکنی که نصف دلیل آمدن من به آن کلاس ها تو ایی؟

که اصلا فکر میکنی که چرا آنقدر شوق داشتم که بیایم ثبت نام کنم و روز اول (همان دوشنبه ی کذایی) ساعت ها به دنبال آدرس موسسه گشتم که یک وقت کلاس آن روز را از دست ندهم و یک وقت دیگر استاد قبول نکند که من سر کلاسی که تو هستی بنشینم؟

نه فکر نمی کنی….یک هفته ای می شود که آدم سابق نیستی,یک هفته ای میشود که که عوض شده ای…نمی دانم چرا فقط…

امروز را یادت باشد که وقتی گفتم یک ماه است عوض شده ای,که یک ماه است آدم سابق نیستی,که یک ماه است من 1 سال پیر تر شده ام نگویی از کی تابه حال!

تمام.

پی نوشت:36 روز نبودم و در کما ی روحی به سر میبردم!!! به دلایل مختلف….مرسی از اظهار لطف همه و همه.هستم از این به بعد.

Read Full Post »