Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘دوره های روشنفکری’ Category

که چند روزیست به این فکر میکنم کاش هر غلطی را به روشنفکری نچسبانیم.اگر مخدر مصرف میکنیم,اگر هرشب مست میکنیم و موزیک گوش میکنیم,اگر چندین و چند بار خودکشی کرده ایم,اگر دلمان گروپ س ک س می خواهد و هزار کوفت و مرض دیگر.این ها تک تکشان اسم و رسم جداگانه دارند و به هیچ عنوان به زیر مجموعه ی روشنفکری اضافه نمی شوند.دلیل همه ی بدبختی مان این است که معنا و مفهوم همه چیز را گم کرده ایم,اعتیادمان را به گراس,ارضا شدنمان را به صورت گروهی و یا پوچی و خودکشی را به روشنفکری ربط میدهیم و آن وقت به عنوان مثال س ک س اول با زنمان اگر خون نبینیم,خون جلو چشممان را میگیرد و از دماغش خون بیرون میکشیم.در جمع ها از گروپ س ک س و استریپ کلاب با افتخار تعریف میکنیم و برای هرکس لباس در می آوریم و به آغوش می کشیمش,کسی که مایل نباشد را هم برچسب میزنیم که تو»عقب افتاده «ای  ولی روی دست و بالمان پینک فلوید می نویسیم,تی شرت پینک فلوید می پوشیم و از هر بیست جمله مان یک «دِ وال» می گوییم و معنی میکنیم «یعنی تابو های ذهنی ات را بشکن!!!»کاش دو جلد کتاب بخوانیم تا به «کوری» از «ساراماگو» نگوییم کتاب پیچیده!!کاش نوشته های دیگران را به اسم خودمان نخوانیم و بفهمیم که به همان خدا نوشتن معنای روشنفکر بودن و خوب بودن نیست .از «بوف کور» «هدایت» چنان حرف میزنیم که انگار هدایت وظیفه ی نوشتن داشته و تمام کتاب برای من بوده,هیچ کس هم نمی فهمد جز من!ولی من میدانم که یک بار به زور فقط حفظش کرده ای تا مثل هزاران کتاب دیگر فقط «ایسم» ها و جمله های بنظر خوبش را قاطی جمله هایت به خورد مخاطب بدهی.

که حالم از جماعت «روشنفکر نما»ی این زمانه که با افکار و حرکاتشان چیزی جز «کوته فکر»ی را نشان نمی دهند بهم میخورد.حالم از آن پسری که فقط ریش بلند کرده و موهایش تا زیر شانه هایش است ولی آنقدر که وقت برای شستن و مرتب کردن آن ها می گذارد,یک داستان کوتاه هم نمی خواند بهم میخورد.حالم از آن زنی که با افتخار می گوید «من هفتاد تا کشور را دیده ام» ولی شعور ندارد که هفتاد سانت زیر همان دهانی که این حرف بیرون می آید از آن را نباید اجازه داد تا هر غریبه ای واردش شود و …

حالم از همه چیزبهم می خورد.

Read Full Post »

روشنفکری از جایی شروع شد که انسان های اولیه بر روی غار شروع به هنر نمایی و نشان دادن وجه برتری خودشان نسبت به همسایگان و اطرافیان خود شدند.با کشیدن نقاشی ها و اثراتی که هدفشان این بود,»نشان دادن وجود انسان».البته در آن زمان ویژگی های دیگری هم داشتند که مسلما به همه شان مربوط میشد,ریش و موی بلند.ریش و موی بلند یکی از ویژگی هایی است که از بدو تولد انسان نشانه ی روشنفکری بوده.
پس از این دوره دیگر مدرک معتبری برای بررسی دوره و جریان روشنفکری وجود ندارد,البته یکسری جریان هایی وجود دارد که چون مربوط به غرب میشود از موضوع ما خارج است.
روشنفکری در ایران برمیگردد به دوره ی مشروطه,در آن زمان روشنفکران قصد داشتند ایران را به سبک و سیاق اروپاییان بچرخانند یعنی مجلس برپا کنند و رای مردم هم نقشی در اداره ی کشور ولو هرچند کوچک داشته باشد.
مسلما پس از ظهور این روشنفکران در جامعه روحانیت تضعیف و تقریبا کنار گذاشته شد و روشنفکران بر پایهه تفکر غربی شروع به فعالیت کردند,یعنی نزدیک شدن به اروپا.
دوره ی دوم و جریان دوم روشنفکری میرسد به دوره ی رضا شاه و پس از پادشاهی او,در این دوره باز هم روشنفکران ایرانی (با ریش یا بدون ریش را خدا داند) از روشنفکران و روش های آن ها تقلید میکردند منتها کارهای مفیدی هم از قبیل ایجاد مدرسه و دانشگاه و…. هم انجام میدادند و کمی هم به تاریخ و فرهنگ «ایران» روی آوردند مثل تفکراتی از قبیل فرهنگ هزار ساله و…بزرگان این نسل هم فروغی، تقی زاده، جمالزاده و نیما یوشیج و…بودند.

پس از از کارافتادن و کنار رفتن نسل دوم روشنفکری در ایران نسل سوم پا به عرصه ی وجوری گذاشت,نسلی که غرب را شیطانی و منحوس میدانست و رویکگردی اسلامی داشت,نسلی که تقریبا به وجود آورنده ی انقلاب اسلامی بود و با تمام ایده های روشنفکری مردم و روشنفکران جنگید چهره های بارز این نسل هم جلال آل احمد و علی شریعتی و…هستند.

پس از بررسی نسل های مختلف روشنفکران در ایران میرسیم به نسل چهارم یعنی حدودا نسل ما.این نسل هر سه نسل قبلی را رد میکند(البته به جز شریعتی که طرفدار دارد و شاید هم کمی جلال آل احمد),شلوار سنبادی به پا میکند,مانتو خفاشی به تن میکند,به دنبال پیکسل های جدید در کتابفروشی ها سیر میکند,کافه نشینی را ادامه میدهد,سیگار را جزو جدای ناپذیر زندگی خود میبیند,پوتین های کاترپیلار می پوشد و مو بلند میکند,کتاب هایش روز به روز در کتابخانه های بزرگ و زیبا خاک میخورند و اون فقط کلماتی را که آخرشان _ایسم دارند از بر است,دنبال رویکامو,بوگارت,شاملو,بکت,فوکو,مشیری و… است و ریش هایش به زمین میرسند,به دنبال این است که آیا گشت ارشاد در کدام میدان و در کجای آن است تا بتواند با خیال راحت به مسیرش ادامه دهد و…,اصلا این هارا روشنفکر ندانیم و جزو نسل روشنفکران حسابشان نکنیم(البته اگر ادعای خودشان را نپذیریم),واقعا نسل ما در حیطه ی روشنفکری,چه چیزی برای عرضه دارد؟

پی نوشت:تقسیم بندی ها علمی و دقیق نیستند بلکه به قلم خود بنده نگارش شده اند و خالی از اشکال هم نمی تواند باشد,مهم اصل مطلب است.

Read Full Post »