Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘عاشقانه’ Category

این هم آخر پاییز….
جوجه ای ندارم بشمارم,تکه های غرورم را هم که زیر پاهایت له شده بود آنقدر ریز اند که شمردنشان غیر ممکن است,آنقدر دوستت دارم هایم بی جواب مانده اند که تعدادشان بسیار است,اشک هایم هم آنقدر زیاد ریخته شده اند که دریایی شده اند که تا گردن ام رسیده,مگر دریا را میشود شمرد؟!ولی موهای سفید و سیگار های سوخته و روزها ی نبودت را,ساعت های نبودت را و حتی ثانیه هایش را شمرده ام…196 روز,4704 ساعت,282240 دقیقه,16934400ثانیه….
تو بگو…چه کار کنم؟
از رفتنت یک تابستان و یک پاییز و یک زمستان گذشته است….این بهار را نگذار بگذرد…
برگرد…

Read Full Post »

پائیز

شب های بلند پائیز و حضور تو در کنار من طعمی دوباره به نسیم خنکی میدهد که انگار از طرف تو میوزد و مرا مست و مدهوش میکند,آب قناتی که تا سر زانوهایت پاهایت را در آن فرو برده ای و خنکای آب را بر روی پوستت تجربه میکنی مقدس است و نشستن کنار آن,تا خود صبح,با تو,لذتی وصف نشدنی به همراه دارد…

Read Full Post »

چیزی شده ام این چند روز در حد….!!!!
یعنی به تمام دوست دختر ها(بخوانید معشوقه) و کسانی که روزگاری رابطه ای عاشقانه بینمان وجود داشته یا زنگ زده ام یا اس ام اس داده ام حال و احوال پرسی!!!بعد وقتی برخورد سردشان را میبینم میگویم خب تقصیر خودم بود,خودم سرد برخورد می کردم قبلا.
بعد حالا کسانی هستند که برخورد گرم و دوستانه شان کمی عجیب است و تو چشم!!!!بعد دارم فکر میکنم که آیا با برخورد سردم این ها را هم زده میکنم؟!

کلا آدمی هستم که دوستان زیادی دارم ولی همه در زمان حال اند,چون دارای اخلاق سینوسی* هستم و لحظه ای میخواهم با همه باشم و لحظه ای حتی نمی خواهم ریخت خودم را هم ببینم…بنابراین زده میشوند,فکر میکنند که سردم و بیخود,فکر میکنند که خیلی جذاب و خوبم!! و البته بوده اند کسانی که چند سالی است با همیم و مشکلی هم نبوده….فکر کنم آن ها هم اخلاقشان روی نمودار سینوسی منطبق میشود…بعد الان دارم آهنگ «If Walls Could Talk» رو گوش میدم از سلین دیون و میخوانم به همراهش به یاد اولین شخص زندگی ام….آخر میدانی هیچکس عشق اول نمی شود!

*= اخلاق گه

Read Full Post »

یک ماهی میشود  که یک روز سری به گل فروشی جردن زدم و بعد از کلی کند و کاو به این نتیجه رسیدم که «بگونیا» گل زیبایی است,گل های زیبا و کوچکی دارد که رنگشان قرمز است,برگ های براق و صدفی شکل.دو روزی در گلدان پلاستیکی اش ماند و من بعد از این دوروز برایش یک گلدان سفالی و خاکی رنگ و یک زیر گلدانی با همان رنگ و جنس خریدم,از گلدان در آوردمش درون گلدان جدید قرارش دادم,اطرافش را با خاکی که فروشنده ادعا میکرد بسیار ناب و درجه یک است و هیچ پشه و جانوری نمیتواند رشد کند پر کردم و گذاشتمش کنار پنجره(خانه ی بنده آفتاب گیر نیست,و این گل هم به آفتاب نیازی ندارد).

بعد از چند هفته که رشدش خوب و مناسب بود ,برگ هایش شروع به ریختن کرد,دیگر گل نداد و همان چند گلی که مانده بود هم ریختند پایش…

امروز رفتم پیش همان گل فروش,قضیه را برایش تعریف کردم,گفتم که برگ هایش خشک شده و دیگر گل نمیدهد و کلا دارد از بین می رود.

گفتتم: چند روز پیش اتفاقی که پایش را کند و کاو میکردم,دو موجود در مایه های کرم خاکی و حلزون دیدم ….چه کنم؟

گفت:احتمالا جایش خیلی تاریک بوده و….

-چه کنم؟کود شیمیایی؟سم؟

-ارزش نداره دیگه,یک گل تازه بخر.

-…

و او نمیدانست من چه زود وابسته میشوم و چه دیر دل میکنم…

Read Full Post »

می گویی کلاس موسسه نمی آیی و من می مانم و یک علامت سوال بزرگ….

که اصلا فکر میکنی که نصف دلیل آمدن من به آن کلاس ها تو ایی؟

که اصلا فکر میکنی که چرا آنقدر شوق داشتم که بیایم ثبت نام کنم و روز اول (همان دوشنبه ی کذایی) ساعت ها به دنبال آدرس موسسه گشتم که یک وقت کلاس آن روز را از دست ندهم و یک وقت دیگر استاد قبول نکند که من سر کلاسی که تو هستی بنشینم؟

نه فکر نمی کنی….یک هفته ای می شود که آدم سابق نیستی,یک هفته ای میشود که که عوض شده ای…نمی دانم چرا فقط…

امروز را یادت باشد که وقتی گفتم یک ماه است عوض شده ای,که یک ماه است آدم سابق نیستی,که یک ماه است من 1 سال پیر تر شده ام نگویی از کی تابه حال!

تمام.

پی نوشت:36 روز نبودم و در کما ی روحی به سر میبردم!!! به دلایل مختلف….مرسی از اظهار لطف همه و همه.هستم از این به بعد.

Read Full Post »